راستش را بخواهي هيچي !! چون يادمان نداده اند ! چون با همين باورها بزرگ شده ايم ! نه عزيز من اين مشكل فقط مشكل مشتي آخوند و آدم بي سواد و عامي نيست اين درد عميق همه جامعه ماست كه حتي روشن فكرترينشان هم در آن در گيرند ! ممنون كه اومدي به من سر ردي من بازم خدمت شما ارادت دارم
سلام مهربان عصرتون بخیر ممنون از دعوتتون و پست زیباتون 1- عشق و انحصار طلبی از لحاظ معنایی رابطه تضاد دارند .چون انحصار طلبی از حسد و خودخواهی و طمع ورزی ناشی می شود و لی عشق عاری از همه اینهاست.
2- محدود کردن حد و مرزی مشخص را می توان برایش متصور شد حال اینکه عشق از درون فرد می جوشد و مرزی را نمی توان برایش تصور کرد
3- تعصب باز از خودخواهی فرد است وعاشق واقعی در وهله اول به درون عشق خود و تمایلات او می نگرد ولی متعصب آنچه برایش اهمیت دارد آرامش خود ست و سر پوش گذاشتن بر ذهن بیمار خود است
4- عادت تغیرات نسبتا پایدار رفتار فرد است که در اثر یادگیری بدست می آید ولی عشق نیاز به تعلیم و یادگیری ندارد.
بهر حال من دیدگاه خود را گفتم اگر پر از اشتباه بود به بزرگی خویش ببخشید
انقدر می دانم که وقتی گفت دوستت دارم ، مرا زندانی کرد و به من تهمت هرزگی زد.... همانقدر می دانم که می گفت دوستت دارم اما هیچ کدام از علائقم را ارج نمی نهاد... من تفاوتها را اینگونه دریافتم.
سلام دوست عزيزم چه سئوال سختي .... فكر نميكنم كسي اين شناسائي را داشته باشد. اگر هم عاشق بشويم براي خودكامگي خودمان است . ميخواهيم پرنده اي را در قفس بيندازيم و هر موقع دلمان خواست از ديدنش لذت ببريم ... اينكه به پرنده چه ميگذرد... مهم نيست.
عشق همان انحصار طلبی و محدود کردن و تعصب است که عاشق در برابر معشوق دارد...و همه ی این ها چرخه ای است که عادت نامیده می شود.عشق همان عادت است ...عادت به دوست داشتن کسی که او را برای خود می خواهی و به همین دلیل روی او تعصب داری و محدودش می کنی...
۱۰ نظر:
راستش را بخواهي هيچي !! چون يادمان نداده اند ! چون با همين باورها بزرگ شده ايم ! نه عزيز من اين مشكل فقط مشكل مشتي آخوند و آدم بي سواد و عامي نيست اين درد عميق همه جامعه ماست كه حتي روشن فكرترينشان هم در آن در گيرند !
ممنون كه اومدي به من سر ردي من بازم خدمت شما ارادت دارم
هیج بانو ... هیچ ...
هم عشق فریب است و هم زندگی ...
دیگر هیچ نمیدانم بانو!
خسته ام ...
سلام مهربان
عصرتون بخیر
ممنون از دعوتتون و پست زیباتون
1- عشق و انحصار طلبی از لحاظ معنایی رابطه تضاد دارند .چون انحصار طلبی از حسد و خودخواهی و طمع ورزی ناشی می شود و لی عشق عاری از همه اینهاست.
2- محدود کردن حد و مرزی مشخص را می توان برایش متصور شد حال اینکه عشق از درون فرد می جوشد و مرزی را نمی توان برایش تصور کرد
3- تعصب باز از خودخواهی فرد است وعاشق واقعی در وهله اول به درون عشق خود و تمایلات او می نگرد ولی متعصب آنچه برایش اهمیت دارد آرامش خود ست و سر پوش گذاشتن بر ذهن بیمار خود است
4- عادت تغیرات نسبتا پایدار رفتار فرد است که در اثر یادگیری بدست می آید ولی عشق نیاز به تعلیم و یادگیری ندارد.
بهر حال من دیدگاه خود را گفتم اگر پر از اشتباه بود به بزرگی خویش ببخشید
1- عشق آزادی ست...
2- دوست داشتن اعتصاب درون است...
3- دوست داشتن ترک عادت و پیوستن به دوست است...
.
.
.
سخت بود ولی به جا!
سلام مهربان
انقدر می دانم که وقتی گفت دوستت دارم ، مرا زندانی کرد و به من تهمت هرزگی زد.... همانقدر می دانم که می گفت دوستت دارم اما هیچ کدام از علائقم را ارج نمی نهاد...
من تفاوتها را اینگونه دریافتم.
سلام دوست عزيزم
چه سئوال سختي .... فكر نميكنم كسي اين شناسائي را داشته باشد.
اگر هم عاشق بشويم براي خودكامگي خودمان است . ميخواهيم پرنده اي را در قفس بيندازيم و هر موقع دلمان خواست از ديدنش لذت ببريم ...
اينكه به پرنده چه ميگذرد...
مهم نيست.
هي رفيق جان من باز هم به روزم دلت خواست سري بهمون بزن
هروقت پیام گیرت ساده مثل سابق کردی
جواب سئوالهایت را خواهم داد
عشق همان انحصار طلبی و محدود کردن و تعصب است که عاشق در برابر معشوق دارد...و همه ی این ها چرخه ای است که عادت نامیده می شود.عشق همان عادت است ...عادت به دوست داشتن کسی که او را برای خود می خواهی و به همین دلیل روی او تعصب داری و محدودش می کنی...
سلام باران
سلام مهربونم
عصر بخیر
بروزم مجالی بود خوشحالم کنید
ارسال یک نظر