۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

نکته




کوزه ی سفالین که بر زمین زنند و بشکند، عجب نیست ...
کوزه ی سفالین که پنجاه بار بر سنگلاخ زدند و نشکست،
چون بر ریگ نرم افتد بشکند، عجب می آید!! ...


۵ نظر:

zahra mahe baran گفت...

salam barane aziz
sale no mobarak
omidvaram sale por az mehr o barkate khodavandi pishe ruyat bashad
be roozam golam
ba yek matlabe barani
omidvaram hoseleye khandane dastkhatam ra dashte bashi

ناشناس گفت...

گفت ان یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد.
..................
عشق من اسرار هویدا می کنی.
................
خرسند

ناشناس گفت...

نه کوزه ای و نه سنگلاخ
که مهربانی و نرم!!
تو آن حریری که پولاد تیز را کند میکند
میبینی چه بارانی شسته اندوه ما را امروز؟!

ماه مهربون گفت...

گاهی سنگلاخ کوزه سفالین برایش ریگ نرمی است که ما باور نداریم و
گاهی ریگ نرم ما آن چنان سنگلاخی ست برای کوزه سفالین که او باور ندارد. ما کوزه را نشناختیم و کوزه ما را.

همدیگر را بشناسیم. به باورها، نیازها و آرزوهای همدیگر احترام بگذاریم. باشد که نشکنیم و نشکنند.

این مطلبت منو یاد اون مطلبی از خودت انداخت که می گفت "با من سخن مگو" با همدیگه ارتباط دارند و ندارند.

ناشناس گفت...

بیا تا عاشق زخمهای دل هم شویم و این
شاید مسکن خوبی باشد برای از هم دور بودن.
................
خرسند