۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

هنوز





حالا از همۀ این ها گذشته، بگو
راستی در آن دوردست گمشده آیا
هنوز کودکی با دو چشم خیس و درشت،
مرا می نگرد؟! ...



۵ نظر:

ناشناس گفت...

عزیزم تو اول بطور خصوصی بمن بگو این روزها چه به سرت امده که من ندانسته نگران توام لطفا نگو به درک
شاید کاری از دستم اومد.
........................
اری ان گمشده سخت در پی توست تا اشکهایش را پاک گنی ور نه برای چی گمشده ؟ گمشده تا تو پیدایش کنی
...............
خرسند

شروین گفت...

نه ... نگو از همۀ ابن ها گذشته!.. که نه می توانم بگذرم و نه می توانی بگذری!
.
.
حالا هنوز هم با چشمهای بهت زده و بارانی تو را به تماشا نشسته ام...
مرا دیدی؟
.
.
.
سلام

ناشناس گفت...

هنوزم برام یه سوالی آشنای قدیمی!

زهرا ماه باران گفت...

سلام باران پاک!
کودک در ابتدای منحنی رنگین کمان تا توانست ستاره چید و چشمهای خیس و درشتش را به آبی بی کرانه دوخت.کسی چه می دانست...کودک همیشه اینجا در انتظار و خیره به راه می ماند.حالا ستاره هایش را برای کسانی که دوستشان دارد می شمارد.و هیچ چیز مانع او و آنها نیست...

هیچکس گفت...

معنی این متن رو نفهمیدم
من دوباره به روزم