۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

نکته



قبل از این که کارت با گذشته تمام شود،
اطمینان حاصل کن که کار گذشته با تو تمام شده است!! ...


۲۱ نظر:

زهرا ماه باران گفت...

سلام باران مهربان ِ این سوی شیشه!
بالاخره آمدی!
من که کارم بدجور با گذشته گره خورده و هنوز نمی توانم تشخیص بدهم این گذشته است که دست از سرم بر نمی دارد یا منم که گیر سه پیچ داده ام به او!!!

ستایش گفت...

سلام عزیز همراه : مگر میشه کار انسان با گذشته تمام شود .گدشته ما زمانی آمال و آرزهایمان بود که امروز نسبت به آن بی تفاوت هستیم

ستایش گفت...

آنچه امروز آن را با نام «گذشته» می‌‌خوانیم، روزگاری با نام «فردا»، آرزو و آمال انسان‌هایی بوده كه برای رسیدن به آن، تلاش‌های پی‌درپی می كرده‌اند

مهنوش گفت...

من و گذشته سال هاست که دیگر کاری به هم نداریم...احترامی بین ماست که مانع هر گونه دخالتی می شود...!

سلام باران
خوب باش

ناشناس گفت...

تو چطور بلدی اینقدر آزاد و آباد باشی؟!
گاهی فکر میکنم تو اصلا بشر نیستی..احتمالا از یه جایی تو آسمونا اومدی

ناشناس گفت...

افتاب دلیل افتاب
نه من توان گذشتن از تو را دارم و با
پوزش و نه تو
ببین چگونه بهم گره خوردیم

شروین گفت...

در عبور از گذشته... تمام کارها را گذاشتم و گذشتم!
شاید هم اطمینانی در کار نبوده ولی ما که گذشتیم!
.
.
.
سلام

افرا گفت...

نه كار من تموم شده نه ايشون....گذشته اثرش روي ما هست پس هميشه با ما كار داره مگه اينكه نخواهيم اين اثرات بمونن...من خودم دارم خاطراتم رو مي نويسم مرور و تحليل مي‌كنم...برداشت‌هاي جديدي ازشون پيدا مي‌كنم...مي بيني... ما هنوز با هم كار داريم...راستي باران تو دختر مهربوني هستي اين رو مي تونم از نوشته هات كاملا درك كنم...

رامین گفت...

درود
کاری که در گذشته انجام داده ایم اثر آن در زندگیمان بنا بر درجه اهمیتش وجود خواهد داشت و این خود عمل در گذشته است که با ما کار داردولی زمان گذشته دیگر با ما کار ندارد و برنمیگردد .تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که از گذشته خود پند بگیریم تا اگر بر زندگیمان در آتی اثر می گذارد اثر مثبت باشد نه منفی.
و از طرفی شاید منظور این است چنان عمل کن که اثر کار گذشته ات را ازبین ببری که دیگر از یاد اوری آن د رعذاب نباسی که این کا رخیلی سختی است.

شروین گفت...

همیشه تکلیفی هست، که نوشتنش با ماست!

همیشه ترانه ای هست، که خواندنش با ماست!

و همیشه راهی... که رفتنِ امشب اش

همین بُن بستِ بی بازگشتِ گریه های ماست.

.
.
بیا و برایم از خط خوردگی هایم بنویس!
.
.
سلام

لیدا شاملو گفت...

کذشته را تمام کن پیش از ان که گذشته تو را تمام کند.
سلام

امير گفت...

گذشته من!
خاطرات تلخش... تلخ
و...
خاطرات شيرينش... حسرت

ماه مهربون گفت...

سلام باران ...

آه که این گذشته دست از سر من بر نمی دارد و من از او

با الهام از کامنت ستایش:

گذشته زمانی قرار بود فردایی باشد که بر آن امید داشتم اما فردایی شد که از آن می ترسیدم. امروز نیز گذشته ای شده است که دست از سرم برنمی دارد.

کار من با او تمام است
ای کاش کار او با من تمام شود.

زمانی به من می گفتند گذشته گذشته است اما حالا می دانم که گذشته تنها زمانی گذشته است که در مورد خوشی ها صحبت می کنیم اما وقتی که از تلخی های می گوئیم گذشته هنوز نگذشته است. گذشته هنوز حال است.

ناشناس گفت...

در این دنیا کسی خدمتگزار است
که کارگر ویا اموزگار است
......................
روز کارگر و روز معلم مبارک باد
.........
خرسند

زهرا ماه باران گفت...

سلام باران!
به دیدارم بیا.با نوشته ای و خاطره ای میزبان لحظه های خوب با شما بودن هستم...

ستایش گفت...

سلام مهربان : چندی است از تو و نوشته هایت اثری نیست . با مطلبی جدید به روزم دوست من .بیا

ناشناس گفت...

مستان سلامت می کنند
...................
شکستن بال شاپرک و دیدی من دیدم
.............
خرسند

شروین گفت...

.
.
.
میگویم تا دلتان بسوزد
می روم جایی دور
.
.
همراهم بیا بارانم...
.
.
.
سلام

ناشناس گفت...

شاد باشی آشنایِ هماره!

هیچکس گفت...

حرف حساب حساب است ! باور کن من این را با ههه پوستم تجربه کرده ام !!

ستایش گفت...

سلام مهربان : دل تنگ نوشته هایت هستم
مرا به خاطره سپرده ای ؟؟؟
اما من تو را همیشه به خاطر دارم