آی آشنای این همه بی قراری و بی تابی!
این روزها پُر از هوای عجیب توام ...
من از کنار روزنۀ روشن چراغ های همان دقیقۀ آخر،-
همان جا که فراموشی خاموش آدمی آغاز می شود،-
پایان اتفاق تمام گریه ها را دیده ام ...
.
حالا، باران که باریدن از سر بگیرد،-
آن زن از ازل آمده،-
آن زن وحشی و سرکش و مغرور،-
دوباره سربلند خواهد زیست ...
باورت می شود؟!
باورت می شود که از مکافات این جهان خسته،-
عشق می خواهم و عشق می خواهم و دیگر هیچ؟! ...
پ.ن:
چرا پنهان کنم؟!
عشق است و پیداست ...
.
۲۰ نظر:
اگر عشق است پنهان نمی شود...
نوشته ات بارانی ام کرد باران
سلام
نمی تونی عشقو پنهان کنی... حتی اگه بخوای..... اون از درونت فریاد می کشه....
مباركه عشقت.
من مي يام به كلبه باصفات اما بيشتر خاموشم و از شعرها لذت مي برم..اينجا حسم كمي هوا مي خوره..من كه كلي سعي مي كنم حسم زنده بمونه توي اين زمونه پر درد.
مگر آمدن عشق بی سر و صدا و پنهانی ممکن است؟؟
عشق درمان تمام دردهاست به شرط حقیقی و پاک بودنش
به موازات همان روزنه ی روشن چراغ... ایستاده ام و دقایق آخر را به شمارش فراموشی نخستین باران از ازل آمده نشسته ام!
حالا تو باور کن که من عشق می خوانم...
باور کن که از مکافات این جهان... خسته شده ام ...
به خدا خسته تر از آنم که مرا به هیچم آغاز کنند!
.
.
.
سلام بانوی از من دور.... سلام
والله حرفت که حساب است ! چرا که نه ! چرا که پنهان کنی 1 پنهان کردنی نیست ! دلت را بسپار دست اوس کریم خودش درست میکند اما خارج از حسی که داری باید بگویم خود متن زیبا و دلنشین است
من هم برگشتم و به روزم
خودم را که نه ... تمام تو را پنهان میکنم شاید آغاز شوی با من!
ای کاش پایان اتفاق گریه هایی را که دیده ای خوش باشد
به اندازه گرمای عشق، به اندازه لذت محبت
آنچه تو از مکافات این جهان خسته می خواهی
چیز زیادی نیست. همان چیزی است که هر انسان دوست داشتنی آرزو و لیاقت داشتنش را دارد اما این جهان سخت خسیس است.
زیبا بود. به آشیانه گرمت که می آیم حس می کنم دوباره می خواهم عاشق شوم.
دوباره می خواهم بی قراری دوست داشتن را تجربه کنم.
دوباره می خواهم عاشقانه بنویسم.
دوباره می خواهم ...
دیگر دلواپسِ چیزی
از این چراغِ شکسته نباش!
تنها بگو
روزی دور که دوباره تو را
به مکافاتِ این جهانِ خسته باز می آوریم
از ما چه خواهی خواست؟
.
.
.
سلام
عاشق نمی تونم باهات تماس بگیرم یعنی بلد نیستم و باین خاطر ارتباط قطع شده
سلام دوست مهربان
شب بخیر
با غزلی از خودم بروزم
چقدر گفتم حال من خوب است و باز
تو حتی باورت نشد!
.
.
.
بیا بانو شاید تو برایم آرامش آوری!
باران منم رضا خرسند
راه اش عاشق همه شدن بدون انتظار است
همان لحظه تمام شدن
همان دقیقه اخر
میان گریه های مدام
عاشقی را برایت ارزو کردم
حالا که یاد گرفتم چه جوری باهات تماس
بگیرم چرا بی جوابم گذاشتی.
ما از یاران قدیمی هم هستیم همان فحش ام میدادی.
باران نازنین
یلدایت مبارک.
سخت است این بر گریه خندیدن.
درد است از ناله خندیدن.
سلام باران جان
خوبی عزیز به ما خیلی وقت است سر نمیزنی حتما باید بیاییم دعوتت کنیم قرار بود خانه خودت باشد رفیق !!
اصلا کجایی عزیز جان
بیا به دیدنم
از تو با کوچه باغی دور ، از تو با قاصدکی سپید
از تو با خلوت خویش ، از تو با خدا ،
از تو با تولد بوته ، از تو با ترانه ی ممنوع ،
از تو با مرگ سخن می گویم ،
هم از آن مرگی ، که عمری همه آن را سلانه سلانه زیسته ام .
.
.
.
بانو بیا تا مرگ سراغمان نیامده.
ارسال یک نظر